مامور گفت:« به ما گفته اند به زنان حامله واکسن نزنیم. ممکن است بچه شان را سقط کنند. می فهمید. […]
حاج آقا مرد مسن و آرامی بود. اگر کلثوم را نمی شناختی فکر می کردی که این مرد پدربزرگش است. […]
قبل از رسیدن ما به مقصد ، شاگرد راننده از ناریش کرایه خواست. ناریش هم کرایه را حساب کرد و […]
با هم می خواندیم و می رقصیدیم . همدم و مونس هم در روزهای خوش و ناخوش زندگی بودیم. تا […]