تا مرگ ما را جدا کند
نام فیلمی آلمانیست که با اقتباس از فیلمی امریکائی ساخته شده است.
سوزانه شش سال پیش با کریستیان ثروتمند ازدواج کرده است. کریستیان خود را مالک این زن می داند و نسبت به او بسیار حسود و خشن است و همیشه او را تحت نظر و کنترل دارد. سوزانه دوست دارد از چنگ او رها شود. روزی از روزها سوار بر کشتی عازم خانه هستند . آنجا با زوجی جوان ( ماری و یوناس ) آشنا می شوند. شب که ماری و یوناس به اتاق خودشان می رفتند ، صدای خشن کریستیان و گریه و عذرخواهی سوزانه را شنیده و متاثر می شوند.
سوزانه نقشه خودکشی ساختگی خودش را کشیده و اجرا می کند و همه باور می کنند که او خود را از کشتی به پایین انداخته و غرق شده است. او با کوتاه کردن و رنگ کردن موهای بلوند و عینک ، سعی می کند چهره اش را عوض کند. هنگام خروج از کشتی ماری او را می شناسد و کمک می کند که شناخته نشود.
او قبل از رفتن به کلبه چوبی پدرش ، سر مزار پدر می رود و شاخه گلی روی مزار می گذارد. اما هنگام رفتن به آرامگاه یکی از دوستان شوهرش او را دیده و به کریستیان خبر می دهد. کریستیان ، میشائل را که کاراگاه مخفی است مامور یافتن سوزانه می کند.
سوزانه به کلبه چوبی پدر می رود و سعی می کند قایق پدر را تعمیر کرده و به کار بیاندازد و از آن محل دور شود. اما او احتیاج به پول دارد و با کار روزانه درآمد خود را تامین می کند. در این بین میشائل با سوزانه ، که نام خود را عوض کرده ، آشنا می شود و این آشنائی به دوستی تبدیل می شود. او به سوزانه کمک می کند و بالاخره قایق آماده سفر می شود. کریستیان ، ماری و یوناس را پیدا کرده و با کتک و تهدید آنها را مجبور می کند که محل زندگی سوزانه را به او نشان دهند. درست زمانی که سوزانه قصد راهی شدن دارد ، کریستیان سر می رسد و از او می خواهد که عذرخواهی کرده و به خانه برگردد. اما سوزانه نمی پذیرد و این دو گلاویز می شوند. میشائیل به کمک سوزانه می شتابد و سرانجام کریستیان بر اثر حادثه زخمی شده و داخل آب می افتد.
در پایان فیلم میشائیل که عاشق سوزانه است از او می خواهد که بماند. اما سوزانه نمی پذیرد و از او خداحافظی کرده و سوار بر قایق از محل دور می شود.او سفر و زندگی ساده و بی آلایش را به ثروت و دارائی ترجیح داده و می خواهد آزاد و آسوده زندگی کند. به قول مادر بزرگم که می گفت : نئینیرم قیزیل تشتی ، ایچینه قان قوسام ؟ / تشت طلا را که قرار است داخلش خون قی کنم می خواهم چه کار؟
آج قارنیم ، دینج قولاغیم / شکم گرسنه و گوش راحت
به این می گوئیم : زندگی فقیرانه و آرام را به ثروت همراه با غم ترجیح دادن