List

صبح عاشورا ، دوست جان آمد و گفت : دختر چرا نشسته ای ؟ ذوالجناح همسایه را آماده کرده اند. بیا تا شلوغ نشده برویم و نواری از کفن بگیریم. اگر شلوغ شود نمی دهند.
پرسیدم :« نوار کفن اسب را می خواهیم چه کنیم.»
نگاهی عاقل اندر سفیه به من انداخت و گفت :« دختر زبانت را گاز بگیر . اسب نگو. این حیوان زبان بسته مظلوم امروز ذوالجناح شده است. بیا برویم اگر نواری بگیریم و به دستمان یسته و نذر کنیم خدا هرچه بخواهیم می دهد. برویم نذر کنیم امسال بدون تجدید قبول شویم آنوقت »
حرفش را قطع کرده و گفتم :« عاشورای سال بعد شکر پنیر پخش کنیم.»
دوتائی به طرف خانه حاج آقا به راه افتادیم. دو دختربچه ده و یازده ساله بدون روسری. ذوالجناح را از خانه بیرون آورده بودند تا به همراه دسته سینه زنی محله مان به عزاداری ببرند. جلو رفته و از حاج آقا نوار خواستیم. با دست گوشه ای از پارچه را جز داد و نوار باریکی برید و به هر دو ما داد. سپس گفت :« گناه دارد بروید خانه و چادر یا روسری سر کنید. آفرین دخترهای خوب.»
چشم گفته و خوشحال به خانه برگشتیم . نیت کرده و نوار را به دست راستمان بستیم.
امتحانات ثلث سوم را با نمرات خوب ، گذرانده و بی صبرانه منتظر عاشورا شدیم. عاشورای سال بعد ، شکر پنیر را خریده و خانه حاج آقا رفتیم. او نذری های ما را گرفت تا میان دسته عزاداری اش پخش کند و به ما باز نواری از کفن سفید ذوالجناح ، همرا ه با مفاتیح الجنانی برای خواندن دعای عاشورا ، هدیه داد.
باز هر دو خوشحال و راضی به خانه برگشتیم در حالی که صدای سینه زنان محله شنیده می شد:
ندن شیهه چکیرسن؟  ندن شیهه چکیرسن؟
مگر بابام اؤلوبدور ؟ سنه قربان ذوالجناح
آغلاتدین داغی داشی ، آغلاتدین داغی داشی
هانی حسینین باشی ؟ سنه قربان ذوالجناح

  Posts

März 25th, 2023

آن روز، اوّلِ نوروز

مادرم، جان و دلمآن روز سه شنبه اوّل فروردین 1402 مصادف با 21.03.2023 بود. آری اوّلین روز از نوروز. آخرین […]

März 8th, 2023

به بهانه هشتم مارس، نیمۀ شعبان، مادرم

مادرم، مهربانم، فداکارم، باید بودی و امروز « روز جهانی زن و نیمۀ شعبان » را به تو تبریک می […]

März 3rd, 2023

در رثای مادرم

دیندیرمیون قان آغلارامآنام، مهربانیم گئدیببوینو بوکوک بیر بلبلمگولوم گولوستانیم گئدیبهجران اوتوندا یانیرامروحوم، بوتون جانیم گئدیباوددا یاندی افغانیمدانبیلدی کی جانانیم گئدیبدیندیرمیون […]

Februar 23rd, 2023

نادر ابراهیمی می گوید

من در یک لحظه، غفلتا، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشق صحرا شدم. غفلتا، نمی […]

Februar 21st, 2023

هر سرانجام سرآغازی است

آتش بدون دود – جلد هفتم – هر سرانجام سرآغازی استآلنی به بهانه سردردها و سنگ کلیه های شدید که […]

Februar 20th, 2023

فرق مبارز مومن با ظالم بی ایمان

عیبِ جهانِ ما: عیبِ جهانِ ما این است که هنوز در برابر مردِ واقعی، دستکم یک نامرد وجود دارد و […]

Februar 18th, 2023

آتش بدون دود – جلد ششم

آتش بدون دود – کتاب ششم – هرگز آرام نخواهی گرفتآلنی – مارال، همراه با تحصیل و سخت کوشی در […]

Februar 17th, 2023

آتش بدون دود- جلد پنجم

عبداللّه مای لس: نخستین ترکمنی که به مجلس شورا راه یافت و سالها به خاطر مشروطیت مبارزه کرد. به همین […]

Februar 11th, 2023

آتش بدون دود – جلد پنجم – حرکت از نو

آلنی و مارال در تهران سرگرمِ تحصیل و سیاست هستند. دخترشان آیناز در اینجه برون کنار مادربزرگش ملّان زندگی می […]

Februar 1st, 2023

آتش بدون دود – کتاب چهارم

از عشق سخن باید گفتهمیشه از عشق سخن باید گفت.می گوید: عشق ترجیع بندی ست که هیچ رُجعتی در آن […]