List

چهار خانه آن طرفتر ، همسایه ای داشتیم که پشت بام خانه شان کبوتر پرورش می داد. برای همین هم اسمش را قوش باز ( کفترباز ) می گفتند. او عصرها که از سر کار به خانه برمی گشت ، پشت بام می رفت و با کبوترهایش سرگرم می شد. می گفتند که زنش آبگوشت کبوتر خوشمزه ای می پزد. پسرش می گفت :  بابا وقتی می خواهد کبوتر یا گنجشک را بکشد مثل مرغ و خروس ، سر از بدنش جدا نمی کند ، چون گلوی پرنده ها خیلی ظریف است و او بعد از گرفتن به سرعت گلویشان را گرفته و در یک چشم بر هم زدن می پیچد و از تن جدایش می کند تا حرام نشود.
ناراحت می شدیم . روی ترش می کردیم و او به حال ما می خندید. گویا گوشت گران بود و او می توانست به رایگان شکم بچه هایش را سیر کند. در حالی که ما پرنده ها را دوست داشتیم و اجازه اذیت آنها را نداشتیم. بعد از هر وعده غذا ، نان های کوچک و پس مانده برنج و … را در گوشه ای از حیاط برای پرنده ها می ریختیم. سهم گربه مان هم معلوم بود . چربی و استخوان و هر چیز دیگر که به دهان اش مزه می داد.
سالها گذشت و روزی از روزها مهمانی رفتیم. خیال ماندن برای شام نداشتیم. اما میزبان پافشاری کرد و ماندیم. برای شام دو تا کبوتر قربانی کرده و قورمه سبزی بار گذاشتند. هنگام شام ، سفره را چیده و غذا را آوردند. داخل خورش چند تکه ران و سینه ، خیلی کوچک دیده می شد. گفتند گوشت کبوتر بر هزار درد بی درمان دواست. مرده بخورد ، زنده از قبر بیرون می آید.
آن شب خوابهای عجیبی دیدم. دو کبوتر سفید بالای سرم پرواز می کردند. زبان داشتند و گلایه می کردند. چطور دلت راضی شد؟ مگر با یک تکه کوچولو شکم سیر می شود ؟ نمی خوردی می مردی؟
راستی که حق داشتند. اما چه کنم . جوانی بود و جاهلی. از آن زمان است که به پرنده ها غذا می دهم. کاسه کوچکی آب کنار دانه شان می گذارم که بنوشند

  Posts

März 25th, 2023

آن روز، اوّلِ نوروز

مادرم، جان و دلمآن روز سه شنبه اوّل فروردین 1402 مصادف با 21.03.2023 بود. آری اوّلین روز از نوروز. آخرین […]

März 8th, 2023

به بهانه هشتم مارس، نیمۀ شعبان، مادرم

مادرم، مهربانم، فداکارم، باید بودی و امروز « روز جهانی زن و نیمۀ شعبان » را به تو تبریک می […]

März 3rd, 2023

در رثای مادرم

دیندیرمیون قان آغلارامآنام، مهربانیم گئدیببوینو بوکوک بیر بلبلمگولوم گولوستانیم گئدیبهجران اوتوندا یانیرامروحوم، بوتون جانیم گئدیباوددا یاندی افغانیمدانبیلدی کی جانانیم گئدیبدیندیرمیون […]

Februar 23rd, 2023

نادر ابراهیمی می گوید

من در یک لحظه، غفلتا، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشق صحرا شدم. غفلتا، نمی […]

Februar 21st, 2023

هر سرانجام سرآغازی است

آتش بدون دود – جلد هفتم – هر سرانجام سرآغازی استآلنی به بهانه سردردها و سنگ کلیه های شدید که […]

Februar 20th, 2023

فرق مبارز مومن با ظالم بی ایمان

عیبِ جهانِ ما: عیبِ جهانِ ما این است که هنوز در برابر مردِ واقعی، دستکم یک نامرد وجود دارد و […]

Februar 18th, 2023

آتش بدون دود – جلد ششم

آتش بدون دود – کتاب ششم – هرگز آرام نخواهی گرفتآلنی – مارال، همراه با تحصیل و سخت کوشی در […]

Februar 17th, 2023

آتش بدون دود- جلد پنجم

عبداللّه مای لس: نخستین ترکمنی که به مجلس شورا راه یافت و سالها به خاطر مشروطیت مبارزه کرد. به همین […]

Februar 11th, 2023

آتش بدون دود – جلد پنجم – حرکت از نو

آلنی و مارال در تهران سرگرمِ تحصیل و سیاست هستند. دخترشان آیناز در اینجه برون کنار مادربزرگش ملّان زندگی می […]

Februar 1st, 2023

آتش بدون دود – کتاب چهارم

از عشق سخن باید گفتهمیشه از عشق سخن باید گفت.می گوید: عشق ترجیع بندی ست که هیچ رُجعتی در آن […]