سریال سلطان سلیمان قانونی و همسرش خرم سلطان به پایان رسید. دست اندرکاران سریال پس از اندکی استراحت ، کار را دوباره از سر گرفتند. این بار نوبت به سلطان احمد ، نبیره ی سلطان سلیمان رسید.
در دو قسمت اول و دوم این سریال می بینیم که ، صفیه سلطان ، مادربزرگ احمد شاه نوجوان ، برای نوه اش هدیه ای تدارک می بیند. به فرمان او دخترکی را به زور از آغوش خانواده اش جدا کرده و به کاخ توپ قاپی می آورند تا به احمد شاه هدیه کنند . او می گوید : من انسانم . بز و گوسفند و آهو نیستم.
اما کسی اعتنائی نمی کند.
طبق آداب عثمانی ها ، احمد شاه موظف است که برادر کوچکش شاهزاده مصطفی را به قتل برساند. اما در آخرین لحظات دلش راضی نمی شود و برادر خوانده کوچولویش را از مرگ نجات می دهد. طنابی را که به دور گردنش پیچیده تا نفس را از او بگیرد ، باز می کند. برادر را در آغوش گرفته و نوازش می کند.