داشتم از افسانه های ایرانی قصه « چطوری نیشت بزنم» کار مصطفی رحماندوست را می خواندم. به یاد آبا و اجداد افتادم که در مورد مار ضرب المثل ها تعریف کرده اند و برای ما به یادگار مانده است.می گویند
ایلانین قویروغون آیاخلاما / پا روی دم مار نگذار.
ایلانین آغینادا لعنت قره سینه ده / بر مار لعنت سیاه یا سفید فرقی نمی کند
ایلانین یارپیزدان چوخ خوشو گلیر یوواسینین دیبینده بیتیر / مار از پونه بدش می آد دم لونه اش سبز میشه
ایلانین آیاغین ، قاریشقانین گؤزون ، موللانین چؤره یین کیم گؤروب / پای مار ، چشم مورچه و نان ملا را که دیده
ایلان یئییب اژدها اولوب / مار خورده و اژدها شده
ایلان قابیغین ده ییشر ، ایلانلیغین یوخ / مار پوستش را عوض می کند ، خوی و خصلت اش را نه
زن همسایه مان می گفت :« اگر مار دنبالت کرد برای فرار از چنگش راست ندو بلکه مارپیچ بدو. مار راه راست را تند و سریع می دود. مارپیچ بدو که تا او می خواهد به خود بجنبد فاصله زیادی از او داشته باشی.همچنین می گفت به ناله و التماس مار توجه نکن چون مثل مار قصه رحماندوست بعد از نجات از زیر سنگ رو به هیزم شکن پیر نجات دهنده می کند و می گوید: من مار خوش خط و خالم ، حالا که خوب شده حالم ، درد ندارم در بدنم ، چطوری نیشت بزنم؟ نیش بزنم به گردنت ؟ یا دست و بازو و تنت؟