شب یلدا و هزار خاطره شیرین تر از پشمک ، حافظ این رفیق دیرینه خراباتی من ، و بیشتر از نیم قرنی که از عمر من گذشت.
یاد هندوانه مادربزرگ به خیر. او دوست نداشت هندوانه داخل یخچال گذاشته شود. بلکه آن را داخل حوض در زیر زمین رها می کرد. هندوانه مثل ماهی سنگین وزن روی آب شنا می کرد و به حال و هوای خود خنک می شد.
یاد چیلله لیک ( هدیه شب یلدا ) به خیر . سینی کوچک پشمک و چیلله یئمیشی و زرشک کشمش پلو شب یلدا که به خانه عروس و تازه عروس ها فرستاده می شد.
یاد فال مادربزرگ به خیر. دو سوزن خیاطی که با پنبه سوراخهایش را می گرفت و داخل کاسه آب رهایشان می کرد. سوزنها روی آب می ایستادند و سپس آرام به هم نزدیک می شدند و مادربزرگ خوشحال از اینکه فالش خوب از آب درآمد.
یاد حافظ به خیر. چقدر دوست دارم این قلندر خراباتی را.
بدور لاله قدح گیر و بی ریا می باش
ببوی گل نفسی همدم صبا می باش
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا می باش
گرت هواست که چون جم به سر غیب رسی
بیا و همدم جام جهان نما می باش
چو غنچه گر چه فروبستگی است کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا می باش
وفا مجوی ز کس ور سخن نمی شنوی
به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می باش
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشر رندان آشنا می باش
شب یلدایتان به سپیده دم صلح و آرامش ، صفا و پاکی روشن شود