List

سیمین بهبهانی ، دختر فخر عظما را از طریق پیک نوجوان شناختم.  من و دوستان اشعارش را دوست داشتیم .اگر چه احساس و حالات درونی اش را بی پروا فاش می کرد و گاهی اوقات موجب اعتراض مادرانمان می شد ، اما ما دور هم جمع شده و می خواندیمش

دانست که با او به شکایت سخنم هست
برگشت و به یک بوسه شیرین دهنم بست
چون شرم ز عریان شدنم در بر او بود
شد آتش سوزنده و بر پیرهنم جست
و ما لب به دندان می گزیدیم . چطور از باباش خجالت نمی کشد این طوری می نویسد
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
روزی که حکیمه از پرخاش وبدخلقی پدر نسبت به مادرش به تنگ آمد ، شعر دیوانگی را که در دفتر شعرش نوشته بود برایمان خواند
یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، زارش کنم ، خوارش کنم
گویی سیمین این شعر را برای تسکین دل او سروده بو

وقتی می خوانی اش گویی در کوچه  پس کوچه ها و خلوت خانه ها همراهش هستی و درد دل ها را می شنوی
نغمه روسپی را که می خوانی گویی به همراه او از کنار روسپی بخت برگشته می گذری که از بخت بد خود گله می کند
وای از آن همنفس دیشب من
چه روانکاه و توانفرسا بود
لیک پرسید چو از من ، گقتم
کس ندیدم که چنین زیبا بود
در زنی در زندان طلا این چنین فریاد می زند
تو ای زن ، ای زن جوینده ی راه
چراغی هم به راه من فراگیر
نیم بیگانه من هم دردمندم
دمی هم دست لرزان مرا گیر

در صبر کن ماه دگر ، حکایت مادری را می خوانی که شرمنده ی  فرزندش است و این ماه نیز نمی تواند به وعده ای که داده عمل کند ، آه از فقر و تنگدستی و بستانکار
جامه هایم پاره شد آخر کجاست
جامه های نغز و دلخواه دگر؟
شرمگین ، آهسته ، گفتم زیر لب
« صبر کن فرزند من ماه دگر»

در فعل مجهول از دختری می گوید که سر کلاس درس با گوش نکردن به اعجاز معلم ، موجب خشم او می شود و با گفتن درد خویش معلمش را شرمسار می کند
فعل مجهول فعل آن پدری است
که دلم را ز درد پرخون کرد
خواهرم را به مشت و سیلی کوفت
مادرم را ز خانه بیرون کرد

درس تاریخ را با دخترش مرور می کند . با او از اردشیر و نوشیروان ، از تازی و فردوسی ،از بوعلی ماه عالمتاب علم ، از خاقانی  تاج سر ایوان ، از سعدی و بوستانش ، از حافظ و نغمه پندارش  سخن می گوید
جسم ما کوه است ، کوهی استوار
کوه را اندیشه از کولاک نیست
روح ما دریاست دریایی عظیم
هیچ دریا را ز طوفان باک نیست

زنی را می شناسم من ، گویی همه ی زنان را می شناسد و با نگاه به چهره شان دردشان را می خواند
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند

سیمین عزیز، این غزل بانوی ما  ( ۲۸ مرداد  ۱۳۹۳) دار فانی را وداع گفت. روحش شاد

فخر عظما ارغوان ، مادر سیمین بهبهانی ، عضو انجمن نسوان وطن خواه ، پیشرو جنبش زنان ایران و تاسیس مدارس دخترانه ، روزنامه نگار و شاعر صاحب نام بود

  Posts

März 25th, 2023

آن روز، اوّلِ نوروز

مادرم، جان و دلمآن روز سه شنبه اوّل فروردین 1402 مصادف با 21.03.2023 بود. آری اوّلین روز از نوروز. آخرین […]

März 8th, 2023

به بهانه هشتم مارس، نیمۀ شعبان، مادرم

مادرم، مهربانم، فداکارم، باید بودی و امروز « روز جهانی زن و نیمۀ شعبان » را به تو تبریک می […]

März 3rd, 2023

در رثای مادرم

دیندیرمیون قان آغلارامآنام، مهربانیم گئدیببوینو بوکوک بیر بلبلمگولوم گولوستانیم گئدیبهجران اوتوندا یانیرامروحوم، بوتون جانیم گئدیباوددا یاندی افغانیمدانبیلدی کی جانانیم گئدیبدیندیرمیون […]

Februar 23rd, 2023

نادر ابراهیمی می گوید

من در یک لحظه، غفلتا، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشق صحرا شدم. غفلتا، نمی […]

Februar 21st, 2023

هر سرانجام سرآغازی است

آتش بدون دود – جلد هفتم – هر سرانجام سرآغازی استآلنی به بهانه سردردها و سنگ کلیه های شدید که […]

Februar 20th, 2023

فرق مبارز مومن با ظالم بی ایمان

عیبِ جهانِ ما: عیبِ جهانِ ما این است که هنوز در برابر مردِ واقعی، دستکم یک نامرد وجود دارد و […]

Februar 18th, 2023

آتش بدون دود – جلد ششم

آتش بدون دود – کتاب ششم – هرگز آرام نخواهی گرفتآلنی – مارال، همراه با تحصیل و سخت کوشی در […]

Februar 17th, 2023

آتش بدون دود- جلد پنجم

عبداللّه مای لس: نخستین ترکمنی که به مجلس شورا راه یافت و سالها به خاطر مشروطیت مبارزه کرد. به همین […]

Februar 11th, 2023

آتش بدون دود – جلد پنجم – حرکت از نو

آلنی و مارال در تهران سرگرمِ تحصیل و سیاست هستند. دخترشان آیناز در اینجه برون کنار مادربزرگش ملّان زندگی می […]

Februar 1st, 2023

آتش بدون دود – کتاب چهارم

از عشق سخن باید گفتهمیشه از عشق سخن باید گفت.می گوید: عشق ترجیع بندی ست که هیچ رُجعتی در آن […]