جمعه 6 فروردین 1395 مصادف با 25 مارس 2016
سالی که گذشت ، سال گوسفند بود. سال بع بعی ساکت و مظلوم و فرمانبردار.
سالی که گذشت هیولای مرگ آمد و جان ها گرفت. بی هیچ ملاحظه و ترحمی .
کار ، کار عزرائیل نبود ، چرا که عزرائیل فرشته مرگ است نه هیولای مرگ. این به فرمان خداست و آن یکی را نمی دانم.
این که می آید ، فرصت کلمه شهادت می دهد . لحظه ای درنگ می کند. حرمت نگه می دارد. آن یکی که می آید حرمت می درد . دلها می شکند. سرها بالای نیزه می کندو عکس یارگاری می گیرد. خواهران هم دین خود را برای حراج به بازار می برد، گوسفند قربانی .
این که می آید با آب پاکیزه غسل می کند و سفید پوشانیده و با حرمت و عظمت می برد. بدرقه کنندگان با چشمان اشک آلود به سوی خدایش می فرستند. آن که می آید ، با خون سرخ غسلشان می کند. با تنی مثله شده و گرد و خاک گرفته به سوی خدای می فرستد. بیر هیچ ادب و معرفتی.
این که می آید به فرمان و اجازه خدا می آید، زیرا که می داند جان را بدون اجزاه صاحب جان نمی توان گرفت. آن که می آید نمی داند این جان هدیه پروردگار است و به هیچ کسی دیگر تعلق ندارد و نباید گرفت.
آدمی را خدا افرید و جان و دل و روح را به او هدیه کرد. چه کسی جرات دارد بگیرد؟
دیگر چه گویم ؟ نگویم که ناگفتنم بهتر است.
*
سال 1395 سال میمون است . در این سال آرزو می کنم شادی به خانه ها سرازیر شود. خدا بندگانمش را از شر قتل و غارت و مرگ و فلاکت نجات دهد . آمین