List

بچه که بودیم ، هنوز تلویزیون به بازار نیامده بود و ما هم مثل همه رادیو داشتیم. رادیوی ما به رنگ طوسی و به شکل مکعب مستطیل و یا بهتر بگویم شبیه کیف سامسونیک بزرگ بود . با این تفاوت که ارتفاعش یک کمی بیشتر ازاین کیف بود. رادیوی ما به دو قسمت غیر مساوی تقسیم شده بود . در قسمت کوچک آن دو تا دگمه بزرگ و یک ردیف درجه و شماره و غیره داشت که امواج نامیده می شد. دکمه سمت راست را که باز می کردیم صدای رادیو شنیده می شد. دکمه سمت چپ هم مخصوص تغییر امواج رادیو بود. قسمت بزرگش هم گرام بود. این قسمت مثل کیف سامسونیک در داشت. درش را که باز می کردیم یک قسمت دایره بزرگ به چشم می خورد. صفحه را روی این دایره می گذاشتیم و بعد نوک سوزن را که مثل دسته قاشق بود روی صفحه قرار می دادیم و صفحه می چرخید و می خواند. صفحه پشت و رو بود و در هر طرفش یک یا دو ترانه ضبط شده بود. در بین آن همه صفحه و ترانه که پدرم می خرید و یا فامیل و در و همسایه هدیه می دادند ، جمیله یکه سوار و رنگ تاجری را از همه بیشتر دوست داشتم . من و مهناز با آهنگ رنگ تاجری می رقصیدیم. گاهی وقتها که با بچه های هم سن و سال دور هم می نشستیم و ائوجیک بازی می کردیم ، مهناز با دهان وزبانش آهنگ رنگ تاجری را می نواخت و ما هم می رقصیدیم. رنگ تاجری یک آهنگ زیبای آذربایجانی است. جمعه ها صبح جمعه را گوش می کردیم.ساعت دو بعد از ظهرمادر و پدرو اورقیه آنا در برنامه گلها به صدای گلپا ، حمیرا ، ایرج و .. گوش می کردند. اورقیه آنای ما مذهبی بود او فکر می کرد هر کس موسیقی گوش کند روز قیامت توی گوشش سیخ داغ فرو می کنند . این سیخ را داخل گوش راست فرو می کنند و از گوش چپ بیرون می آورند. اما با این حال از برنامه گلها نمی گذشت. این پیرزن بامزه می گفت : گوش کردن به گلها که گناه نیست اینها خودشان مرثیه می خوانند خوب دیگر یک کمی موزیک هم قاطی اش کردن چه اشکالی دارد.
از مادر می پرسیدم : اورقیه آنا که یک کلمه فارسی بلد نیست چه لذتی از این برنامه می برد؟
جواب می داد : موسیقی نیازی به کلام ندارد خودش حرف می زند. هر نوا و صدا و ریتم ویولن با شنونده هزار رمز و راز می گوید. موسیقی بدون ویلن مانند خورش بدون آب و روغن است. ویلن غذای روح و جان است.
شبها داستان شب را گوش می کردیم. گوینده مانی ، گوینده روشنک ، گوینده آذر پژوهش ، گوینده فخری نیکزاد ، گوینده مولود عاطفی.راستی این گوینده ها چه شدند ؟
محمد خواجویها معروف به مانی ، همان که با داستانهای شب اش ما را جلوی رادیو میخکوب می کرد ، تهيه کننده و گوينده با سابقه راديو و تلويزيون ايران که از ديرباز و پس از کناره گيری از تئاتر، راديوتلويزيون و سينما بيشتر وقت خود را به دوبلاژ و مديريت دوبله فيلمهای تلويزيونی و سينمائی ميگذراند، درتاریخ 28 بهمن 1385 درتهران درگذشته است. روحش شاد.

  Posts

März 25th, 2023

آن روز، اوّلِ نوروز

مادرم، جان و دلمآن روز سه شنبه اوّل فروردین 1402 مصادف با 21.03.2023 بود. آری اوّلین روز از نوروز. آخرین […]

März 8th, 2023

به بهانه هشتم مارس، نیمۀ شعبان، مادرم

مادرم، مهربانم، فداکارم، باید بودی و امروز « روز جهانی زن و نیمۀ شعبان » را به تو تبریک می […]

März 3rd, 2023

در رثای مادرم

دیندیرمیون قان آغلارامآنام، مهربانیم گئدیببوینو بوکوک بیر بلبلمگولوم گولوستانیم گئدیبهجران اوتوندا یانیرامروحوم، بوتون جانیم گئدیباوددا یاندی افغانیمدانبیلدی کی جانانیم گئدیبدیندیرمیون […]

Februar 23rd, 2023

نادر ابراهیمی می گوید

من در یک لحظه، غفلتا، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشق صحرا شدم. غفلتا، نمی […]

Februar 21st, 2023

هر سرانجام سرآغازی است

آتش بدون دود – جلد هفتم – هر سرانجام سرآغازی استآلنی به بهانه سردردها و سنگ کلیه های شدید که […]

Februar 20th, 2023

فرق مبارز مومن با ظالم بی ایمان

عیبِ جهانِ ما: عیبِ جهانِ ما این است که هنوز در برابر مردِ واقعی، دستکم یک نامرد وجود دارد و […]

Februar 18th, 2023

آتش بدون دود – جلد ششم

آتش بدون دود – کتاب ششم – هرگز آرام نخواهی گرفتآلنی – مارال، همراه با تحصیل و سخت کوشی در […]

Februar 17th, 2023

آتش بدون دود- جلد پنجم

عبداللّه مای لس: نخستین ترکمنی که به مجلس شورا راه یافت و سالها به خاطر مشروطیت مبارزه کرد. به همین […]

Februar 11th, 2023

آتش بدون دود – جلد پنجم – حرکت از نو

آلنی و مارال در تهران سرگرمِ تحصیل و سیاست هستند. دخترشان آیناز در اینجه برون کنار مادربزرگش ملّان زندگی می […]

Februar 1st, 2023

آتش بدون دود – کتاب چهارم

از عشق سخن باید گفتهمیشه از عشق سخن باید گفت.می گوید: عشق ترجیع بندی ست که هیچ رُجعتی در آن […]