List

متولد 1939 هست . چین و چروک صورتش ، صدای بم و دستهای لرزانش ، نشان از 77 سالگی اش دارد. دایره ای « قاوال » در دست دارد با پوستی بسیار نازک که هنگام کوبیدن می ترسی که پاره شود.  دورتا دور دیواره های چوبی دایره ، زنجیره های کوچکی وصل شده است.
نوجوان که بودیم ، تازه ژیان وارد بازار شده بود و خیلی ها خریده و با آن مسافرت می کردند. اسمش را کوچولوی چهارچرخ گذاشته بودیم. این کوچولوی چهارچرخ ، جادار و خوش یمن و پربرکت بود. پنج نفر سوار می شدیم. بچه های کم سن و سال هم بغل مادرشان می نشستند. داخل ماشین هم ، کانادادرای و تخمه و نان و پنیر و سبزی و کلمن آب و چند دانه لیوان پلاستیک گذاشته و راهی سفر می شدیم. از تبریز تا تهران فاصله کمی نبود. هشت ساعت و بلکه بیشتر در راه بودیم. اما احساس بی حوصلگی نمی کردیم. چون هرجا که دلمان می خواست نگه داشته و آب و نان خورده و استراحت می کردیم. ضبط صوت هم روشن بود و به ترانه های دلنشین و گوش نواز تیمور مصطفی اف گوش می کردیم. همراه با او کف می زدیم و گاهی همصدا می خواندیم.
از « مئشه به یی » می خواند. از محیط بانی که یک بار با آنها هم پیاله شده بود. « یوخ یوخ » حکایت پیرمردی عاشق بود و دختری که از او می خواست از سن و سالش خجالت بکشد. در ترانه « سن ده همدم من ده همدم » از دلبرش می خواست که یار و همدم هم شوند. وقتی از « سارا » نوعروسی که در رود « آرپاچایی » غرق شد ، می خواند غمگین شده و سکوت می کردیم.
خانواده بی ریا و خاکی و یک دنیا شادی و لذت از سفری که با آن کوچولوی چهارچرخ و صدای تیمور مصطفی اف فراموشمان نمی شود. چقدر با نشاط و صمیمانه می خواند. اکنون به علت کهولت سن ، او را تیمورعمی صدا می زنند. گاهی می گوید :
آغارسادا بیر آز ساچیم / موهایم کمی سفید هم شده باشد
مشهدی عباددان آزدی یاشیم / سن و سالم کمتر از مشهدی عباد است
عشقه دوشوب یازیق باشیم / طفلک سرم گوفتار عشق شده
من واریکن جاوان نه دی ؟ / تا زمانی که من هستم جوان را می خواهی چه کار
گاهی از خواننده گان فارسی زبان یاد می کند و به زبان فارسی می خواند. بعضی وقتها نیز اشعار شاعران مشهور را با ترجمه ترکی آذربایجانی می خواند . مانند دوبیتی های زیر از باباطاهر عریان.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
قلبیمنن گؤزومون الیندن ائیله رم داد
هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
هرنه گؤزوم گؤرور اوره ییم ائدیر یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
خنجر دوزه لتمیشم اوجو اولسون پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
چیخاریم گؤزلریم قلبیم یاشاسین شاد
*
درخت غم به جانم کرده ریشه
غمین آغاجلاری جانیمدا سالدی ریشه
به درگاه خدا نالم همیشه
اؤز حالیما اؤزوم یانیرام همیشه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
عزیزلریم بیر – بیرینین قدرین بیلین
اجل سنگ است و عمر ما چو شیشه
اجل بیر داشدیر اینسان عؤمرو شیشه
*
شعر مشهور ای ساربان سعدی شیرازی را نبز با ترجمه به ترکی آذربایجانی بسیار زیبا اجرا کرده است.

  Posts

März 25th, 2023

آن روز، اوّلِ نوروز

مادرم، جان و دلمآن روز سه شنبه اوّل فروردین 1402 مصادف با 21.03.2023 بود. آری اوّلین روز از نوروز. آخرین […]

März 8th, 2023

به بهانه هشتم مارس، نیمۀ شعبان، مادرم

مادرم، مهربانم، فداکارم، باید بودی و امروز « روز جهانی زن و نیمۀ شعبان » را به تو تبریک می […]

März 3rd, 2023

در رثای مادرم

دیندیرمیون قان آغلارامآنام، مهربانیم گئدیببوینو بوکوک بیر بلبلمگولوم گولوستانیم گئدیبهجران اوتوندا یانیرامروحوم، بوتون جانیم گئدیباوددا یاندی افغانیمدانبیلدی کی جانانیم گئدیبدیندیرمیون […]

Februar 23rd, 2023

نادر ابراهیمی می گوید

من در یک لحظه، غفلتا، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشق صحرا شدم. غفلتا، نمی […]

Februar 21st, 2023

هر سرانجام سرآغازی است

آتش بدون دود – جلد هفتم – هر سرانجام سرآغازی استآلنی به بهانه سردردها و سنگ کلیه های شدید که […]

Februar 20th, 2023

فرق مبارز مومن با ظالم بی ایمان

عیبِ جهانِ ما: عیبِ جهانِ ما این است که هنوز در برابر مردِ واقعی، دستکم یک نامرد وجود دارد و […]

Februar 18th, 2023

آتش بدون دود – جلد ششم

آتش بدون دود – کتاب ششم – هرگز آرام نخواهی گرفتآلنی – مارال، همراه با تحصیل و سخت کوشی در […]

Februar 17th, 2023

آتش بدون دود- جلد پنجم

عبداللّه مای لس: نخستین ترکمنی که به مجلس شورا راه یافت و سالها به خاطر مشروطیت مبارزه کرد. به همین […]

Februar 11th, 2023

آتش بدون دود – جلد پنجم – حرکت از نو

آلنی و مارال در تهران سرگرمِ تحصیل و سیاست هستند. دخترشان آیناز در اینجه برون کنار مادربزرگش ملّان زندگی می […]

Februar 1st, 2023

آتش بدون دود – کتاب چهارم

از عشق سخن باید گفتهمیشه از عشق سخن باید گفت.می گوید: عشق ترجیع بندی ست که هیچ رُجعتی در آن […]