List

نویسنده : مارک لوی
ترجمه : مهدی طارمی – سردانی
داستان از اینجا شروع میشود که « لورن » زن جوان و پزشک ماهر بیمارستان مموریال ، بعد از یک روز پرکار ، خسته و کوفته به آپارتمانش که روبروی پل « گلدن گیت » است برمی گردد. او قرار است صبح روز بعد به مرخصی یک هفته ای برود. در سفر با اتومبیل قدیمی اش ، تصادف می کند و به شدت زخمی و به بیمارستان مموریال منتقل می شود. اگر چه اکثر پزشکان امیدی به زندگی دوباره او ندارند ، اما استاد لورن که دکتر سرشناس بیمارستان مموریال است او را تحت عمل جراحی قرار می دهد.
از این طرف مادر لورن آپارتمان دختر را خالی می کند و سگ او « کالی » را که دختر قبل از سفر به مادرش تحویل داده بود ، نزد خود نگه می دارد.
آرتور، آرشیتکت جوان و ماهر ساکن جدید آپارتمان می شود. او خسته از اسباب کشی وارد حمام می شود و با کمال تعجب زن جوان و زیبایی را داخل کمد لباس خود می بیند. این زن جوان روح لورن است. هیچ کس بجز آرتور این روح را نمی بیند. پاول دوست نزدیک آرتور فکر می کند که دوستش بر اثر کار زیاد دچار یک سری ناراحتی های روحی شده است. آرتورو لورن همیشه در کنار هم هستند و مرد جوان تلاش می کند به کمک لورن که پزشک ماهری است راهی برای نجات معشوق پیدا کند. در این گیر و دار لورن خبردار می شود که پزشکان مادر او را قانع کرده اند که دستگاههای وصل شده را از بدن او باز کنند تا بمیرد. چون آنها امیدی به زنده شدن دوباره لورن ندارند و ماندنش در بیمارستان را کاری عبث و پرهزینه می دانند. مادر تا حدی راضی شده و فقط تا دوشنبه فرصت می خواهد.
آرتور دست به دامن دوستش پاول می شود و از او می خواهد که برای ربودن کالبد لورن به او کمک کند. سرانجام آرتورو پاول با کمک لورن کالبد را از بیمارستان می ربایند و به خانه ای که در « خلیج مونترای » از مادر آرتور به ارث رسیده می برند.
خبر ربوده شدن کالبد لورن به پلیس می رسد. « پیلگز» و همکارش « ناتانیا » پس از تحقیق به این نتیجه می رسند که کار ، کار آرتور است. پیلگز به خلیج مونترای می رود و پس از یک سری تحقیق و کنجکاوی یقین پیدا می کند که کالبد لورن در یکی از اتاقهای خانه ی آرتور نگهداری می شود. او به آرتور می گوید که اگر هم اکنون مخالفتی نکند و او کالبد را به بیمارستان برگرداند قول می دهد که آب از آب تکان نخورد و پرونده را بایگانی کند و گرنه با حکم بازرسی خانه برمی گردد و کار آدم ربایی برای او حداقل به پنج سال حبس تمام می شود. آرتور ماجرا را از سیر تا پیاز برای پیلگز تعریف می کند و او کالبد لورن را با خود به بیمارستان مموریال برمی گرداند.
آرتور و روح لورن باز در کنار هم هستند و با هم به سینما و تئاتر و تماشای دریا و باله و کنسرت می روند. تا این که پس از گذشت سه ماه ، یک روز صبح روح لورن یواش یواش ناپدید می شود و کاری از دست آرتور برنمی آید. آرتور ده روز تمام در آشفتگی و غم از دست دادن لورن به سر می برد. تا این که یک روز پاول به دیدن او می آید و می گوید که پیلگز ده روز است که هر روز به تو زنگ می زند و تو گوشی را برنمی داری. می گوید که کار مهمی دارد. در مکالمه تلفنی پیلگز به او خبر می دهد که لورن ده روز است که از کما بیرون آمده . آرتور سراسیمه خود را به بیمارستان می رساند و از آن پس هر روز به عیادت لورن که هنوز بیهوش است می رود. پس از چند روزی لورن به هوش می آید اما آرتور را بجا نمی آورد.

  Posts

März 25th, 2023

آن روز، اوّلِ نوروز

مادرم، جان و دلمآن روز سه شنبه اوّل فروردین 1402 مصادف با 21.03.2023 بود. آری اوّلین روز از نوروز. آخرین […]

März 8th, 2023

به بهانه هشتم مارس، نیمۀ شعبان، مادرم

مادرم، مهربانم، فداکارم، باید بودی و امروز « روز جهانی زن و نیمۀ شعبان » را به تو تبریک می […]

März 3rd, 2023

در رثای مادرم

دیندیرمیون قان آغلارامآنام، مهربانیم گئدیببوینو بوکوک بیر بلبلمگولوم گولوستانیم گئدیبهجران اوتوندا یانیرامروحوم، بوتون جانیم گئدیباوددا یاندی افغانیمدانبیلدی کی جانانیم گئدیبدیندیرمیون […]

Februar 23rd, 2023

نادر ابراهیمی می گوید

من در یک لحظه، غفلتا، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشق صحرا شدم. غفلتا، نمی […]

Februar 21st, 2023

هر سرانجام سرآغازی است

آتش بدون دود – جلد هفتم – هر سرانجام سرآغازی استآلنی به بهانه سردردها و سنگ کلیه های شدید که […]

Februar 20th, 2023

فرق مبارز مومن با ظالم بی ایمان

عیبِ جهانِ ما: عیبِ جهانِ ما این است که هنوز در برابر مردِ واقعی، دستکم یک نامرد وجود دارد و […]

Februar 18th, 2023

آتش بدون دود – جلد ششم

آتش بدون دود – کتاب ششم – هرگز آرام نخواهی گرفتآلنی – مارال، همراه با تحصیل و سخت کوشی در […]

Februar 17th, 2023

آتش بدون دود- جلد پنجم

عبداللّه مای لس: نخستین ترکمنی که به مجلس شورا راه یافت و سالها به خاطر مشروطیت مبارزه کرد. به همین […]

Februar 11th, 2023

آتش بدون دود – جلد پنجم – حرکت از نو

آلنی و مارال در تهران سرگرمِ تحصیل و سیاست هستند. دخترشان آیناز در اینجه برون کنار مادربزرگش ملّان زندگی می […]

Februar 1st, 2023

آتش بدون دود – کتاب چهارم

از عشق سخن باید گفتهمیشه از عشق سخن باید گفت.می گوید: عشق ترجیع بندی ست که هیچ رُجعتی در آن […]