.گنج قارون است و مهر پدر و فرزندی که بر کینه و نفرت غلبه می کند
خاطرخواه است و زنی روسپی ، با سرانجامی مملو از عشق و صداقت و فداکاری
باباشمل است و شعر و موسیقی و چهره های مورد علاقه همه
.دالاهو است و تارزان ایرانی و کوهی که تا آن روز نامش را نشنیده بودم
.قلندر است و عشقی سوزان و انتقامی تلخ و مرگی وحشتناک و توبه ای که ثمره این مرگ است
.پشت و خنجر است و مردی متاهل و زنی عشوه گر و … و پدری دنیا دیده که پسر را از چاله در می آورد و خود در چاه می افتد
یک یا چند روز پس از تماشای فیلم ، وقت ناهار ، با همکلاسی ها دور هم می نشستیم و نقد و گفتگویمان داغ می شد. با هم به نقد فیلم می نشستیم. موشکافی می کردیم و در دنیای زیبای خود هم از تماشای فیلم و هم تکرار صحنه ها و ترانه ها لذت می بردیم. کاری به خواننده اصلی ترانه نداشتیم. این فروزان بود که خاطراه و دیوانه بود و با تمام وجود می خواند و علاقه اش را به مرد محبوبش نشان می داد. یقین که خواننده ترانه نیمی از محبوبیت خود را مدیون فروزان است
.امشب دختری می میرد. حکایت دختری است که از روابط نامزد و نامادری اش باخبر است و رنج می برد
.اما سرانجام امشب ( 4 یهمن 1394 ) دختری می میرد