بایاتی ها ، دوبیتی های موزون و لطیفی هستند که در طول سالیان دراز دهان به دهان گشته و به ما رسیده اند. شاعران این بایاتی ها مادران و پدران و دختر و پسران جوانی هستند که احساس شادی و رنج و عشق و غربت و شکوه و نفرین و .. خود را در قالب سخنانی زیبا بر زبان رانده و به آیندگان خود منتقل کرده اند. در این دو بیتی ها در مصراع اول و دوم و چهارم هم قافیه و مصراع سوم آزاد است. بیشتر اوقات مصراع دوم و سوم جان مطلب را ادا می کند.
بایاتی ها گاهی نمایانگر درد غربت است :
آچیق قوی پنجره نی / باز بگذار پنجره را
گؤزوم گؤرسون گلنی / تا چشمانم ببیند رهگذرها را
قبره نئجه قویارلار / چطوری توی قبر می گذارند
غربتده جان وئرنی؟ / کسی را که در غربت جان داده؟
*
آخشاملار های آخشاملار / عصرها ، های عصرها
شاهلار یاتار آخشاملار / شاهها می خوابند عصرها
ائولی ائوینه گئده ر / خانه دار به خانه اش می رود
غریب هاردا آخشاملار؟ / غریب کجا شب را سحر می کند؟
*
گاهی عاشق دلشکسته ای ، از بی وفائی یار شکوه می کند:
آرازدان آتیلایدیم / کاش از روی ارس می پریدم
قول اولوب ساتیلایدیم / برده شده و فروخته می شدم
بی وفا یار الیندن / از دست یار بی وفا
اؤلئیدیم قورتولایدیم / کاش می مردم و رها می شدم
*
دریادا گه میم قالدی / کشتی ام در دریا ماند
بیچمه دیم زمیم قالدی / درو نکرده مزرعه ام ماند
آرزون گؤزونده قالسین / الهی که آرزویت به دلت بماند
نئجه کی منیم قالدی / همانگونه که آرزویم به دلم ماند
*
زمانی دخترکی با دیدن داماد پیر ، شوکه می شود:
آغ آلما آللانیبدیر / سیب سفید فریب خورده
بوداقدان ساللانیبدیر / از شاخه آویزان شده
جاوان دئییب وئردیلر / گفتند جوان است و دختر دادند
ساققالی آغاریبدیر / درحالی که ریشش سفید شده
*
زمانی غیوری عقیده خود را در مورد ارباب و خان به شکل دو بیتی بیان می کند:
آغاجدا واردی پوسته / روی درخت هست پسته
وریانی ساردی پوسته / همه جا را پر کرد پسته
خانا بویون ایینجه / به جای سر خم کردن پیش خان
آللاه دان اؤلوم ایسته / از خدا مرگت را بخواه
*
گاهی فلک بدکردار مورد لعن و نغرین بخت برگشته ای می شود:
آغلارام اؤز گونومه / می گریم به روزگار خودم
گوله رم اؤز گونومه / می خندم به روزگار خودم
فلک دوشسه الیمه / اگر فلک به دستم بیفتد
سالارام اؤز گونو / می اندازمش به روزگار خودم
*
آمان فلک داد فلک / امان از دست تو فلک ، داد از دست تو فلک
هئچ اولمادیم شاد فلک / هرگز نشدم شاد از تو فلک
ایچیتدیغین زهیردن / از زهری که به من نوشاندی
بیر اؤزونده داد فلک / خودت هم جرعه ای بنوش فلک
*
غرور جوانمرد و ینهان نگه داشتن درد و اشک از دیدگان نامردی که پستی هایش را قدرت خویش می پندارد ، موجب سرایش می شود:
آلچالار آی آلچالار / گوجه ها ، آی گوجه ها
رنگی یاشیلا چالار / رنگشان مایل به سبز گوجه ها
آغلاما دلی کؤنلوم / گریه نکن دل دیوانه ام
نامرد گؤروب ال چالار / نامرد ببیند خوشحال می شود
*
یاندیریب یاخدی منی/ سوزاند و خاکسترم زد
داغ داشا چاخدی منی / به کوه و کمرم زد
مرد بیلیب آرخالاندیم / مردش دانسته و به او تکیه کردم
نامرددیر آتدی منی / نامرد بود و رهایم کرد
*
اما یکی از زیباترین بایاتی ها ، لالائی های مادران است که کنار گهواره دلبندشان می خوانند:
آتیم توتوم بالامی / بازی کنم با بچه ام
شکره قاتیم بالامی / قاطی شکر کنم بچه ام را
باباسی ائوه گلنده / وقتی باباش به خانه می آید
قاباغا آتیم بالامی /جلو باباش بندازم بچه ام را
*
بالام بالام بال دادیر/ بچه بچه ام مزه عسل می دهد
بالام آدام آلدادیر / بچه ام آدمو فریب می دهد
شیرینی بال دان شیرین / شیرینش ، شیرین تر از عسل
آجی سی دا بئله بال دادیر / تلخش هم مزه عسل می دهد