List

آتش بدون دود – کتاب ششم – هرگز آرام نخواهی گرفت
آلنی – مارال، همراه با تحصیل و سخت کوشی در دانشگاه و پیرشرفت تحصیلی، وارد عرصه ی سیاست می شوند. در سال 1326 محمد مسعودِ صاحب قلم، بر علیه اشرف پهلوی می نویسد و روز بعد اعدام می شود. آمان جان آبایی قرار حرکتی موثر را در یک عروسی صحرایی می گذارد. مامورین حکومتی مطّلع شده وبرای کشتار در عروسی  برنامه ریزی می کنند. آلنی که از خطر باخبر شده سعی میکند خود را به آمان جان برساند، اما دیر می شود و حکومت مجلس را به خاک و خون می کشد. آمان جان نیز کشته می شود.
صفحه ِ صدِ کتاب، اشاره ای می کند به دکتر مصدّق:« دکتر مصدّق به شاه چیزِ بدی را اثبات کرد و بد هم اثبات کرد. دکتر مصدّق به شاه ثابت کرد که هر کس، حتّی اگر مختصری – بسیار مختصر – هم شرف و شهامت داشته باشد، با شاهان کنار نخواهد آمد. نخواهد آمد. نخواهد آمد.»
اردیبهشت سال 1330 چند روز پس از آزادی دکتر آلنی آق اویلر، دکتر محمد مصدق ، بر مسند صدارت تکیه زد، تکیه زدنی- برخوردار از مهر بی کرانه ی مردم. ترکمن ها به آمدنِ مصدق دل خوش کرده بودند، اما…
نمی توان گفت که چه شد اما نشد آنچه که حق بود بشود.
در سال 1336 ، ساواک بر سر پا می ایستد و با ایستادنش کمر بسیاری از گروههای مبارز ملی و مردمی را می شکند.
در بیست و دوم سال 1336، ساعت چهار صبح زلزله ی شدیدی بخش عمده ای از کردستان را می لرزاند و بسیاری کشته می شوند دولت با وقار و آرامشی سرشار از بی رحمی با زلزله روبرو می شود.
*
در این جلد از کتاب، نویسنده اشاره ای دارد به ترانه ی مرا ببوس. این شعررا حیدر رقابی سروده و توسط سوارکارِزبده، گُل نراقی خوانده شده است. ترانه ای ماندگار برای اعدام بشارتی و ده ها دلاور همچون او.
*
در صفحه 133 این جلد، نویسنده از « سفره تکانیِ بزرگِ شاهی» سخن می گوید. از تیمساران و رهبران مافیا در ایران و چند تن از پَهلَوی ها وهمچنین تعدادی ترکمنِ حق کُش که در این سفره تکانی ظالمانه مشارکتی مردانه داشتند و تهِ کاسه ها را لیسیدند و شکمی از عزا درآوردند.
پانزده بهمن سال 1327 آلنی و مارال به مهمانی پرافتخارِ سلطنتی دعوت می شوند و از شرکت در مهمانی سرپیچی می کنند. این همان روزی است که ناصر فخر آرایی، در صحن دانشگاه، شاه را به گلوله می بندد و خود درجا، به دست آنان که او را به این کار واداشته اند، کشته می شود. این عمل سبب می شود که حزب توده غیر قانونی شناخته شده و مخالفان پهلوی با اَنگِ توده ای به قتل می رسند.
در سال 1329 دکتر خدراقلی، مورد حمله ِ سه جوان ناشناس قرار می گیرد . امّا جان سالم بدر می برد. زندگی اش سرشار از خوف و نگرانی می شود. 
*
آلنی اوجای چوپان عاشق علی می شود.
درمانده ِ علی، مبهوتِ علی، مریدِ علی، مطیعِ علی، شمشیرکشِ رکابِ علی

  Posts

Mai 16th, 2023

یوخو گؤردوم

اسفندآینین ییرمی دوققوزویدو. جان یولداشیمنان بیرلیکده اوتوروب، یئیین – یئیین بایرام خط لریمیزی یازیردوخ. معلیمیمیز بایرام تعطیلی اوچون بیرجه عالم […]

Mai 15th, 2023

به بهانۀ روز پاسداشت فردوسی

به نام خداوندِ جان و خردکزاین برتر اندیشه برنگذردبیست و پنجم اردیبهشت است و روز پاسداشت زبان فارسی و حکیم […]

Mai 11th, 2023

دلم خوش نیست غمگینم

پدرم که رفت، یاریم یتیم قادالدیم. پس از سپری شدن یک دهه، مادر نیز رفت و جیلخا یتیم قالدیم. پس […]

Mai 9th, 2023

هفتۀ گذشته بود

هفتۀ گذشته بود و روز معلّم و من همچنان دلتنگ. دلتنگ صدای مادر. مادری که صبحِ روزِ معلّم، اوّلین نفری […]

April 12th, 2023

در این شب های مبارک قدر

مادرم، عزیزی که رفتی و دیدارت به قیامت ماند، دلم از دوری ات عجیب تنگ می شود. پس از گذشت […]

April 4th, 2023

سالی که گذشت

حکیم عمر خیام می فرماید:« از دی  که گذشت هیچ از او یاد مکن» درست میفرماید. امّا آن دی  که […]

März 25th, 2023

آن روز، اوّلِ نوروز

مادرم، جان و دلمآن روز سه شنبه اوّل فروردین 1402 مصادف با 21.03.2023 بود. آری اوّلین روز از نوروز. آخرین […]

März 8th, 2023

به بهانه هشتم مارس، نیمۀ شعبان، مادرم

مادرم، مهربانم، فداکارم، باید بودی و امروز « روز جهانی زن و نیمۀ شعبان » را به تو تبریک می […]

März 3rd, 2023

در رثای مادرم

دیندیرمیون قان آغلارامآنام، مهربانیم گئدیببوینو بوکوک بیر بلبلمگولوم گولوستانیم گئدیبهجران اوتوندا یانیرامروحوم، بوتون جانیم گئدیباوددا یاندی افغانیمدانبیلدی کی جانانیم گئدیبدیندیرمیون […]

Februar 23rd, 2023

نادر ابراهیمی می گوید

من در یک لحظه، غفلتا، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشق صحرا شدم. غفلتا، نمی […]